«موشها و آدمها» رمانی از جان اشتاینبک، نویسنده توانای آمریکایی، برنده نوبل 1962 و خالق «خوشههای خشم» است. جرج میلتون و لنی اسمال دو دوستاند که با مهتری در آخوری روزگار میگذرانند. آرزوی همیشگی آنها این است که روزی بتوانند خودشان جایی را بخرند و در آن خرگوش پرورش دهند. لنی خیلی با هوش نیست اما مهربان است و از بچگی عاشق چیزهای نرم و نوازش آنها بوده است؛ او زور بازوی زیادی هم دارد و به همین خاطر مدام دچار دردسر میشود...
در «موشها و آدمها» همه به نوعی تنها هستند و دنیای آرزوهایشان را تبدیل به پناهگاهی برای فرار از این تنهایی کردهاند. این داستان به خوبی استثمار بیچارگان و تهیدستان به دست ثروتمندان را نشان میدهد.