دستهبندی : رمان و داستان خارجی





کتاب پنج قدم فاصله اثر ریچل لیپینکات انتشارات آزرمیدخت
》》》ویژگیهای کتاب:
ویژگیهای کتاب:
موضوع: رمان/داستان های انگلیسی
نویسنده: ریچل لیپینکات
مترجم: غزل مرتضوی
ناشر: آزرمیدخت
نوع جلد و قطع: شومیز رقعی
تعداد صفحات: 208
》》》درباره نویسنده:
ریچل لیپینکات (Rachael Lippincott) در پنجم دسامبر 1994 در فیلادلفیا ایالات متحده آمریکا متولد شد. او در پنسیلوانیا، جایی که هماکنون نیز در آن ساکن است، بزرگ شده است. ریچل در سال 2013 و پس از فارغ التحصیلی از مدرسه، ابتدا برای ادامهی تحصیلات خود، رشتهی پزشکی در دانشگاه پیتسبورگ را انتخاب کرد، اما بخاطر علاقهاش به کتاب، رشتهاش را به نویسندگی انگلیسی تغییر داد. او در کلاسی که «نویسندگی ادبی جوانان» نام داشت و توسط رماننویس مشهور، شیوون ووین، تدریس میشد شرکت کرد و همین کلاس بود که همهچیز را برای او تغییر داد.
لیپینکات ابتدا در سال 2018 رمان بسیار محبوب «پنج قدم فاصله» و سپس در سال 2020، رمان «تمام این مدت» را منتشر کرد که خوشبختانه هر دو رمان به یکی از کتابهای پرفروش نیویورک تایمز و سایتهایی از قبیل آمازون تبدیل شدند. «فهرست شانس»، نیز از رمانهای وی محسوب میشود که سال 2021 به چاپ رسید.
》》》درباره کتاب:
کتاب پنج قدم فاصله به قلم ریچل لیپینکت و میکی داتری و توبیاس ایاکونیس، قصۀ عاشقانهی دو جوان بیمار را به تصویر میکشد که هنگام معالجه بیماریشان، دلباختهی هم میشوند. پنج قدم فاصله (Five feet apart) رمان عاشقانهای است که هر شخصی را میتواند شیفتهی خود کند. داستان در آن واحد که موضوعی عاشقانه را نقل میکند به بحث ناخوشایند و غمناک بیماری خاص نیز میپردازد که ممکن است تعداد زیادی از افراد بطور حقیقی از آن رنج ببرند و این موضوع هنگامی سبب آزردگی خاطر بیشتری میشود که که افراد دچار عارضهای به نام عشق شوند. عشقی که هیچگاه نتوانند به آن برسند. استلا و ویل، هر دو با بیماری فیبروز کیستیک دست و پنجه نرم میکنند که یک بیماری دستگاه تنفسی است که زمینه عفونتهای مختلف باکتریایی را در بدن ایجاد میکند. این زوج با یک مشکل مواجهند و آن این است که آنها نباید یکدیگر را لمس کنند زیرا یکی از آنها بیماری دیگری علاوه بر فیبروز کیستیک دارد که منتقل میشود. ریچل لیپینکت (Rachael Lippincott) در این کتاب داستان آشنایی استلا و ویل در بیمارستان را به رشته تحریر درآورده است. آن دو هر چند مدت یکبار باید برای بررسی وضعیت ریههایشان در بیمارستان بستری شوند. ویل که اتاقش کمی آنطرفتر از استلا است، توجهش به رفتار گرم استلا با بیماران و مسئولان بیمارستان جلب میشود و تا طبقه پنجم به دنبال استلا میرود تا بتواند چند کلمهای با او صحبت کند. پس از پایان صحبتشان پرستار به استلا میگوید که ویل، علاوه بر داشتن فیبروز کیستیک یک بیماری خطرناک دیگر نیز دارد که تا چند سال دیگر خواهد مرد و به او تذکر میدهد که از ویل دوری کند زیرا بیماری ویل واگیردار بوده و اگر استلا آن بیماری را بگیرد سرنوشتی جز سرنوشت ویل نخواهد داشت.